گفتوگوی اختصاصی با «دکتر ناصر پروانی» شاعر و نویسنده درباره ترانه امروز:
تعداد بازدید : 26
خوانندههای «تاریخ مصرف دار»، زبان فارسی را میکوبند
نویسنده : مریم داوری
«ترانه» به شعری گفته میشود که خواننده آن را منطبق با قواعد موسیقیایی اجرا میکند. درونمایه ترانه معمولاً احساسی و عامیانه است. ترانه، بهتر است از وزن عروضی و قافیه برخوردار باشد و باید موسیقی و یک موضوع خاص داشته باشد. در ابتدای دوره معاصر که تنها موسیقی ردیفی و دستگاهی بود، ترانهها به شکل سبک عراقی و به پیروی از حافظ و سعدی سروده میشد و تا مدتها این قالب ترانه تغییر نکرد. در آغاز دهه پنجاه با تولد موسیقی «پاپ»، موج نویی از ترانه بیرون آمد که به زبان محاورهای مردم نزدیک بود. در دهههای اخیر با ورود چهرههای جدید به عرصه موسیقی، ترانه نیز دستخوش تغییرات زیادی قرار گرفت و ما با بهاصطلاح اشعار زیادی مواجه هستیم که نه از قواعد ادبی ترانه برخوردار هستند، نه از محتوا و نه حتی میتوان آنها را شعر نامید. به بهانه روز شعر و ادب فارسی گفتوگویی با دکتر «ناصر پروانی»، شاعر و نویسنده درمورد ترانههای امروز و تأثیر آنها روی زبان و ادبیات فارسی ترتیب دادیم که بدین شرح است:
وضعیت ترانههای بهکاررفته در موسیقیهای امروز را چطور ارزیابی میکنید؟
طی 10، 12سال گذشته، رشد فزاینده و شتابزده خوانندگان را داشتیم. در راستای این رشد باید افزایش تولید محتوا میداشتیم. باید اشعار و ترانههایی باشد که آهنگسازان و خوانندگان روی آنها کار کنند و ملودی و ترانه مناسب را بسازند. این رشد فزاینده خوانندگان باعث شد تقاضای بازار برای گرفتن ترانه زیاد شود. تولید محتوایی وجود نداشت و یک سری اشعار که نمیشود اسم آنها را شعر گذاشت و بهتر است بگوییم «نوشتاری با عیار پایین» انتخاب شد. این نوشتارها که برای ترانه انتخاب شدند، فاقد محتوا و ظرایف شعری بودند. در نتیجه سطح آنچه بعضی از خوانندگان جوان میخوانند بسیار بسیار پایین است. حتی اگر با خوانندگان دیگر کشورها مقایسه کنیم، میبینیم که ترانههای آنها واجد احساس و ظرایف شعری و محتواست.
چه عواملی موجب استفاده از ترانههای بیمحتوا شده است؟
متاسفانه ذائقه فرهنگی و ادبی مردم پایین آمده است. خوراک موسیقی که در 10، 15 سال اخیر به مردم داده شده است، سطح و عیار اغنای آنها را پایین آورده است. زمانی وقتی ترانه گوش میدادیم، علاوه بر ریتم و ملودی به شعر هم توجه میکردیم. الان شعر در موسیقی گم شده و فقط ریتم است؛ برای همین اگر هم ناسزا بگویند، مشخص نمیشود. آنقدر خوراک نامناسب به مردم داده شده است و آنقدر این موسیقیها را شنیدند که دیدشان تغییر کرده و فکر میکنند، ترانه همین است. به 30سال قبل که برگردیم، میبینیم غنای ادبی در ترانهها وجود داشته است. الان ذائقه ادبی مخاطبان پایین آمده است و ترانه قوی انتخاب نمیشود. ترانه ضعیف خواسته و ناخواسته مخاطب دارد.
آیا ترانه بامحتوا نداریم یا کم داریم که مورد استفاده قرار نمیگیرد؟
«باباطاهر عریان» دو بیتیهایی دارد که مادربزرگها به صورت لالایی برای ما میخواندند. تمام آنها ترانه است. ترانه، تازه بهوجود نیامده است؛ بلکه در ادبیات ما ریشه دارد. ترانه از دیرباز در تعزیه و مداحیها استفاده میشده و ریشه ادبی دارد. متاسفانه در سالهای اخیر افزایش خوانندگان یک روزی که به آنها «تاریخ مصرفدار» میگویم را شاهد بودیم. این خوانندگان به مردم خوراک بد دادند و مردم هم عادت کردند. ترانهها عموماً شبیه هم و برخی هم خندهدار شدند. در نسل جدید استاد مانایاد «افشین یدالهی» ترانههای زیادی داشت و نشان داد ترانه میتواند به زبان محاوره باشد، اما تشبیه و غنای ادبی هم داشته باشد. متاسفانه ما مثل یدالهیها کم داشتیم و کم پرورش دادیم.
چه پیشنهادی برای خوانندگان درباره استفاده از ترانهها دارید؟
درمورد ترانه، آهنگسازان تصمیمگیرنده هستند. کماکان غزلهای قوی در شعر کلاسیک داریم که میتوانند مورد استفاده آهنگسازان قرار گیرند. در قالبهای شعر کلاسیک، شعرهای خوب و زیبایی وجود دارد. ای کاش برویم بهسمت اینکه از شعرهای کلاسیک بهعنوان ترانه استفاده کنیم و خوانندگانی مانند چاووشی، همایون شجریان و حجت اشرفزاده این را در کارهای خود نشان دادند. این افراد نشان دادند که غزلهای قوی که تشبیه و صنایع ادبی دارد، میتوانند بهعنوان ترانه خوانده شوند؛ بهشرط اینکه برای آنها ملودی خوب ساخته شود. از آثار این خوانندگان استقبال خوبی هم شده است. مادامیکه افرادی چون یدالهیها بیایند و ترانه خوب و پرمحتوا بسرایند، خوب است از غزلهای زیبا و شعرهای نو و با محتوا استفاده شود. خواندن غزل به صورت پاپ و سنتی، بهمراتب سختتر از شعرهایی است که نمیشود اسمشان را شعر گذاشت. ملودیسازی هم برای این اشعار بیمحتوا آسانتر است. همین سمتوسو موجب میشود که تعداد خوانندگان «یکروزه» کم شود.
رواج ترانههای سخیف و استفاده آنها توسط خوانندگان و آهنگسازان چه پیامدهایی دارد؟
درواقع با این کار زبان فارسی را میکوبیم. شعر فارسی، پشتوانه آواز است. بهکارگیری ترانههای سخیف، بهمرور سلیقه مردم را پایین میآورد. بسیاری از این موسیقیها را اگر 20سال پیش گوش میدادیم، میگفتیم اینها چیست! استفاده از ترانههای بیمحتوا در آواز، روندی فرسایشی با شیب ملایم بوده که زبان فارسی را نشانه گرفته است. در واقع استفاده از چنین ترانههایی منجر به تخریب زبان فارسی میشود. با ادامه این روند، دیگر چیزی از زبان فارسی نمیماند و اشعار اصیل ما مهجورتر میشوند. حتی شاهدیم که عکسنوشتهها در فضایمجازی بهسمت شعرهای بیمحتوا میرود. همه اینها دستبهدست هم داده، ذائقه مردم را تغییر میدهد. فتوشعرهایی که قبلاً دیده میشد، شعرهایی از حافظ، سعدی و شاعران معاصر بود؛ اما الان میبینیم این فتوشعرها، تکههایی از ترانههای بیمحتوا هستند. اینها پایههای زبان فارسی را سست میکنند. با این روند دیگر چیزی از شعر و ادبیات فارسی نخواهیم داشت. امروز کسی اشعار مولانا، فردوسی، نظامی و سعدی را نمیخواند. حافظ را هم برای فالگرفتن استفاده میکنند. تقریباً همه چیز شنیداری شده است؛ چون بشریت بهسمت کار راحتتر میرود.
اساتید موسیقی در زمینه حراست از زبان فارسی چه نقشی دارند؟
موسیقیدانها بهخصوص اساتید موسیقی، بهخاطر حفظ زبان و ادبیات فارسی نباید روی ترانههای ضعیف، ملودی بسازند. بارها شده به بنده و سایر دوستان نویسنده، پیشنهاد شده مقدمهای بر کتابی بنویسیم یا آن را بازبینی کنیم، اما آن را به دلیل ضعیف بودن رد کردیم. قرار نیست به خاطر کار خود، عیار زبان فارسی را پایین بیاوریم. همگی به سهم خود باید دغدغه فرهنگ و ادبیات داشته باشیم. گروه آهنگسازهاو خوانندهها، نجات ادبیات فارسی را باید مدنظر داشته باشند تا این بلبشوی موجود در بازار موسیقی خاتمه یابد.